loading...
هسته علمدار
مسئول هسته بازدید : 335 دوشنبه 18 شهریور 1392 نظرات (0)
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: بخشید اقا من میتونم یکم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود،مث آتشفشان از جا برخواست و میان جمعیت،یقه جوان را با عصبانیت گرفت و محکم او را به دیوار کوبید!!
وفریاد زد مرتیکه عوضی خجالت نمیکشی،مگه خودت ناموس نداری...

3.jpg

جوان اما خیلی آرام،بدون اینکه از حرفهای مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد،همانطور مودبانه ادامه داد؛عذر میخام فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین،دیدم همه مردم دارن بدون اجازه و بالذت نگاه میکنن،من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم تا نامردی نکرده باشم...
مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد...
27915655717448728953.png
مسئول هسته بازدید : 345 جمعه 08 شهریور 1392 نظرات (1)



افسران - دختری در حجره طلبه جوان

 

شب هنگام محمد باقر -طلبه جوان-در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.
دختر پرسید: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ….
محمد باقر گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد.
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و
علت را پرسید.
طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند. قران کریم می فرماید : نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند ( سوره یوسف آیه ۵۳) انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند

مسئول هسته بازدید : 389 جمعه 01 شهریور 1392 نظرات (0)

هیس...هیس...ساکت
نفس هایت به هن هن می افتد...

دهانت می شود پر از خون

و سرفه هایت.......

مادر

می دود به سمتت

و تو

بر روی گل فرش های خانه مان

مثل ماری از درد می خزی...

مادرم بلند می گوید:

یا سیدالشهدا...سپردمش به تو

فریاد می زنی

کربلایی!!

بچه های خط مقدم را قیچی کردند...

حاجی پس کی می رسد مهمات؟!

وای


مادر نگو.........

داغ پدر را تازه نکن

مگر نمی دانی جا ماندن چقدر برایش درد ناک است؟
 
پدر باز هم از هوش رفتی


ای کاش باورت می شد دیگر از بچه های خط خبری نیست

ای کاش باور می کردی حرف های دکتر را که می گفت:


حاجی جنگ چند سالی است که تمام شده

این روز ها دیگر هیچ کس شما را باور ندارد...

نمی شنوی صدای متال بلند تر از الله اکبر شما به گوش می رسد؟
حاجی باور داشته باش

این روز ها روز شما فقط سالی یک بار بر تقویم هجری است! 

حاجی باور کن حسین به بچه اش نرسید...

محمد به سفره ی عقدش نرسید...

رضا عروسی دخترش را ندید...

حاجی

باور کن...

پدر ای کاش اشک های دکتر را باور داشتی که می گفت:


حاجی خاک ریز و جانباز این روزها شده اند

کاراکتر تلوزیونی...



تو مانده ای و سینه ی پر از خونت و نفس های جا مانده ات

پدر باور کن!



این روز ها جایی برای من و تو نیست...

حرف اخرم:

مسئول هسته بازدید : 359 دوشنبه 28 مرداد 1392 نظرات (0)
http://uploadtak.com/images/a531_mosabeghesms.jpg

سلام

توی متن زیر دقت کن و اگه غلط پیدا کردی توی نظرات بنویس و جایزه بگیر

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (۱) اللَّهُ الصَّمَدُ (۲) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (۳) وَ لَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (٤) بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (۱) اللَّهُ الصَّمَدُ (۲) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (۳) وَ لَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (٤) بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (۱) اللَّهُ الصَّمَدُ (۲) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (۳) وَ لَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (٤)

.

.

.

.

.

.

.

درسته!

هیچ غلطی نداشت

اما شما جایزه ات رو گرفتی و برنده ی ثواب ختم قران شدی

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلمخطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:

اگر کسی سه بار سوره ی توحید را بخواند ، گویا قرآن را ختم کرده است...

مسئول هسته بازدید : 329 پنجشنبه 24 مرداد 1392 نظرات (0)

آرامشِ به دل طبیعت زدن تو این زمونه به چی ختم میشه واقعا؟

بنازم به غیرتت دختر که ترسیدی از عبور کردن از این نهر ولی دستاشو نگرفتی

چون از قیامتت بیشتر ترس داشتی

امام حسین علیه السلام:

لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا؛

کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت.

(مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 69)

مسئول هسته بازدید : 316 پنجشنبه 24 مرداد 1392 نظرات (0)

برادری به تعداد نیست ،

به وفاداری است ...

حضرت یوسف یازده برادر داشت ؛

و امام حسین ، تنها "عباس" را . . .

 

مسئول هسته بازدید : 390 پنجشنبه 24 مرداد 1392 نظرات (0)

 

n00000328-r-b-007.JPG

شلمچه از برادرهاي بي سر ، برايم قصه خوان از وصل دلبر
شلمچه قله ي معراج ياران ، سرافرازي تو با چابك سواران
شلمچه شاهد عهد الستي، ثنايت مي كنم تا زنده هستي....

 

مسئول هسته بازدید : 323 پنجشنبه 24 مرداد 1392 نظرات (0)

در یکی از دیدارها با امام خامنه ای، دانشجویی پلاکی به گردن انداخته بود.
پلاک گردنش را به امام خامنه ای داد تا تبرکش کنند.
حضرت آقا بعد از دیدن پلاک، آن را گرفتند و بوسیدند.
به نظر شما روی پلاک چه چیزی نوشته شده بود؟

افسر جوان جنگ نرم

افسران - پلاکی که امام خامنه ای بر آن بوسه زد!

مسئول هسته بازدید : 297 پنجشنبه 24 مرداد 1392 نظرات (0)

l5a64mawdtt7u5imrjxb.jpg

یادشهید را در دل نگه دارید


ودر صندوق زیبایانقلاب گذارید


وبا قفل حجابآن را ببندید


وبه دست ایمانبسپارید


تا از گزندهوسدر امان بماند

18782829129571089250.png

مسئول هسته بازدید : 342 پنجشنبه 24 مرداد 1392 نظرات (0)

خانم خاور ملایی مادر شهید شجاعی در این دیدار اظهار داشت: پنج فرزند دارم که مهدی اولین فرزندم بوده و در روز عاشورای محرم سال ۴۳ در باغین به دنیا آمد.
وی افزود: مهدی به دنیا دلبستگی نداشت و لباس های کهنه پدرش را می پوشید، وقتی به او می گفتم لباس نو بپوش،

می گفت در مدرسه افرادی هستند که توانایی خریدن و پوشیدن لباس نو ندارند......

مسئول هسته بازدید : 323 سه شنبه 22 مرداد 1392 نظرات (0)
شما جزو کدام يک هستيد؟

حسين يا حوسين؟

راستش خيلي با خودم کلنجار رفتم تا ننويسم ولي احساس کردم که بايد نوشت تا همه بدانند و فکر کنند و تصميم بگيرند آنچه مي خوانيد فرق هايي است که من پس از مدت ها تامل بين واژه هاي حسين و حوسين پيدا کردم آنها را مي شمارم تا ما حوسين را به جاي حسين (ع) مظلوم و معصوم ننگريم .

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    فعالیت هسته علمدار را چگونه می بینید؟؟
    آیا مسابقه ی ماهانه در سایت اجرا شود؟؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 190
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 45
  • بازدید ماه : 37
  • بازدید سال : 653
  • بازدید کلی : 134,248
  • کدهای اختصاصی
    <-BlogTitle->

    پشتیبانی